سعدالله زارعی با تیتر«کودتا و ضدکودتای حقوقی در ژنو2» در ستون یادداشت روز روزنامه کیهان نوشت:
«کنفرانس ژنو2 سوریه» قرار است طی دو هفته امکان انتقال قدرت از دولت کنونی سوریه را به دولتی که در آن بشاراسد نقشی نداشته باشد، فراهم نماید.
«کنفرانس ژنو2 سوریه» قرار است طی دو هفته امکان انتقال قدرت از دولت کنونی سوریه را به دولتی که در آن بشاراسد نقشی نداشته باشد، فراهم نماید. جدای از اینکه چنین رویهای با حقوق به رسمیت شناخته شده کشورها در کنوانسیونهای حقوقی چه نسبتی دارد، درباره اینکه چنین برنامهای امکان اجرایی شدن دارد یا نه مباحث گوناگونی مطرح شده است. زمان طولانی در نظر گرفته شده برای برگزاری این کنفرانس و تاکید بر اینکه هیئتهای دو طرف در خلال دو هفته نباید ژنو را ترک کنند از دشواریهای جدی بر سر راه موفقیت کنفرانس حکایت میکند. دو روز پیش اخضر ابراهیمی نماینده دبیرکل سازمان ملل در امور سوریه و مسئول اصلی کنفرانس هم با صراحت اعلام کرد که نمیتواند به مردم سوریه اطمینان دهد که اجلاس دوم ژنو بتواند دستاورد قابل قبولی برای آنان داشته باشد.
اجلاس ژنو یک در سال 1391 و با حضور حدود 80 کشور و سازمان بینالمللی برگزار گردید؛ در آن اجلاس روی تشکیل «دولت انتقالی با صلاحیت کامل» توافق شد اما به مرور آمریکاییها به تفسیر ماده اصلی توافقنامه روی آورده و تاکید کردند که این ماده نافی ادامه دخالت و نقشآفرینی بشاراسد در آینده سوریه و در نتیجه تشکیل دولت انتقالی است. این در حالی است که روسها و بسیاری دیگر از کشورها معتقدند دولت کنونی سوریه یک دولت قانونی است که باید انتخابات را بر مبنای امکان حضور کاندیداهای دو طرف برگزار نماید. این اختلاف عمیق در حال حاضر مهمترین مانع بر سر راه موفقیت کنفرانس ژنو 2 است.
اجلاس ژنو یک را آمریکاییها با چتر سازمان ملل و با حضور 80 کشور و سازمان بینالمللی برگزار کردند و اینک عدد هیئتهای شرکت کننده به 40 کشور و سازمان رسیده است از طرف دیگر در جمع کشورهای شرکتکننده چندین دولت حمایت کننده از اقدامات تروریستی در سوریه شامل آمریکا، انگلیس، فرانسه، عربستان، قطر، امارات و ترکیه حضور دارند و خود این مسئله سوالات زیادی را پیرامون صلحآمیز بودن نیات برگزارکنندگان پدید آورده است. وقتی دولتهایی بطور علنی از ارسال سلاحهای سبک و نیمه سنگین برای عوامل تروریستی حمایت کرده و خود به این کار مبادرت میورزند چگونه میتوانند بعنوان بخشی از «راهحل مسالمتآمیز» تلقی گردند! همین الان که اجلاس ژنو 2 در جریان است، عربستان سعودی بطور خیلی آشکار به ارسال سلاح و اعزام ستونی تروریستها به عراق و از عراق به سوریه سرگرم است و معاون وزیر دفاع عربستان در جلوی دوربینهای تلویزیونی اعلام میکند که اگر ارتش عراق به عملیات علیه گروه تروریستی داعش در استان عراقی الانبار ادامه دهد، کشورش برای حمایت از داعش مداخله مستقیم میکند! آنوقت چنین کشوری مدعی است که ارتش سوریه چرا در خاک سوریه تروریستهای مسلح را تعقیب میکند و به این دلیل باید سقوط کند و تروریستها یک دولت انتقالی را تشکیل دهند و آینده سوریه را بر مبنای حذف بشاراسد و دولت کنونی سوریه بسازند!
اجلاس ژنو 2 از این منظر یک برنامه خطرناک است چرا که چنین رویهای میتواند در هر جای دیگر تکرار شود، میتوان در هر کشور دیگری نیز گروههایی مسلح تجهیز کرد و نفوذ داد و سپس علیه دولتی که به مقابله با آنان میپردازد یک کنفرانس بینالمللی تشکیل داد و به اسم تصمیم جامعه ملل آن دولت ولو اینکه مانند بشاراسد منتخب مردم باشد را خلع ید کرد و عوامل اقدامات تروریستی را به جای آن نشاند. این رویه کلیه قوانین و قواعد شناخته شده سیاسی را منتفی کرده و یک نظام استبدادی بر مبنای تمایلات استیلاجویانه یک یا چند کشور را جایگزین این قواعد و قوانین میکند.
آمریکا در اجلاس ژنو 2 تلاش میکند تا بعنوان قائممقام شورای امنیت سازمان ملل ظاهر شود بر این اساس آمریکا همه اعضای دائم و موقت شورای امنیت را به این اجلاس فراخوانده و علاوه بر آن حدود 60 کشور دیگر که اکثریت قاطع آنان با برنامه آمریکا برای نقل و انتقال سیاسی در سوریه موافقند را گرد هم جمع کرده است تا با یک قیام و قعود آمریکایی، «دولت انتقالی با صلاحیت کامل» را در ژنو2 اجرایی نماید. به عبارت دیگر آمریکا در ژنو درصدد است کاری را که به دلیل مواجه شدن با حق وتوی روسیه و چین نمیتواند انجام دهد، در یک چارچوب حقوقی خودساخته به نتیجه برساند و این در واقع یک کودتای حقوقی است که اگر به نتیجه برسد میتواند به یک هنجار جدید حقوقی تبدیل شده و استقلال، امنیت، تمامیت ارضی و آرامش کشورها و ملتها را در معرض خطر جدی قرار دهد.
اما البته ژنو 2 با تناقضات جدی هم مواجه است و به همین دلیل موفقیت آن در هالهای از ابهام قرار دارد. اولین تناقض آن این است که کشورهای شرکتکننده در ژنو2 بطور کلی به دو دسته تقسیم میشوند؛ کشورهایی که واقعا در تحولات سوریه دارای نقش - اعم از مخرب یا سازنده - هستند و کشورهایی که هیچ نقشی در تحولات سوریه نداشته و امکان اثرگذاری آن را هم ندارند. میتوانیم بگوئیم نزدیک به 20 درصد از 40 کشور شرکت کننده در ردیف دسته اول و 80 درصد در ردیف دسته دوم قرار میگیرند. کشورهای دسته اول را عمدتا کشورهایی تشکیل میدهند که طی 3 سال گذشته همواره نقش مخربی را ایفا کرده و به جبهه تروریزم علیه سوریه متعلق میباشند این کشورها چگونه میتوانند نقش داور و قاضی در منازعه کنونی سوریه ایفا نمایند؟ اینها چگونه توقع دارند مردم مظلوم سوریه و دولت این کشور به آنان بعنوان «بخشی از راهحل» نگاه کنند؟ دسته دوم کشورهایی هستند که هیچ تاثیری در سوریه و در هیچیک از کشورهای دیگر منطقه ندارند و صرفا بعنوان بخشی از عقبه غیرسیاسی یک جبهه در ژنو 2 حضور دارند با این وصف رأی و نظر آنان فاقد اعتبار و تاثیر واقعی است. پس کاملا واضح است که ترکیب ژنو 2 یک ترکیب حقوقی حساب شده و منطبق با رویههای شناخته شده بینالمللی نیست.
تناقض دوم ژنو این است که از میان مخالفان حکومت کنونی سوریه، دو دسته که تاثیر بیشتری در تحولات سیاسی و امنیتی سوریه دارند، در اجلاس ژنو 2 غائب میباشند و مخالفان شرکتکننده، تنها به یک گروه- شورای انتقالی و ارتش آزاد - تعلق دارند که از تاثیرگذاری بسیار محدودی در سوریه برخوردارند. جریان «تنسیق» سوریه که متشکل از 6 گروه مخالف سنتی دولت بشار اسد میباشد، به دلیل اینکه با توسل به اقدامات مسلحانه و تروریستی برای برکناری بشار اسد مخالف است، به اجلاس ژنو دعوت نشده و دو گروه مسلح یعنی «داعش» و «النصرهًْ» نیز در اجلاس ژنو راهی ندارد و حال آنکه اگر گروههای مسلح و کشورهای حامی آنها نخواهند به توافق ژنو 2 تن بدهند، توافق ژنو 2 از اعتبار و ارزش برخوردار نخواهد بود.
یک تناقض دیگر عدم حضور بعضی از کشورها، دولتها و گروههایی است که به اذعان غرب، تاثیر بسیار عمدهای در تحولات دارند. آمریکاییها و سعودیها میگویند ایران و حزبالله لبنان از دلایل عمده عدم سقوط سوریه و اسد هستند. اگر این ادعا واقعیت داشته باشد به این معناست که سرنوشت اسد و سوریه در نهایت در ژنو رقم نمیخورد بلکه این سرنوشت را «جبهه مقاومت» رقم میزند. علاوه بر حمایت ایران و حزبالله دلیل اساسی عدم موفقیت جبهه تروریستی آمریکایی- سعودی، خود مردم سوریه و نظام مستحکم آن است که توانستهاند سه سال در برابر فشار متراکم و متمرکز غربی، عربی، اسرائیلی و تروریستی مقاومت کرده و کشور و دولت خود را حفظ نمایند. در عین حال هیچکس تردید ندارد که ایران و حزبالله هم امکانات خود را برای حفظ متحد استراتژیک خود یعنی سوریه پای کارآورده و بعنوان بخشی از نیروی خنثی کننده تروریزم سهم خود را انجام دادهاند. خب به هر تقدیر چگونه میتوان اجلاس سیاسی تشکیل داد و در آن از نیروهایی که مهمترین عامل بقاء دولت سوریه خوانده میشوند، دعوت نکرد و در غیاب آنان به چنین پروندهای خاتمه داد.
یک تناقض دیگر این است که مخالفان مسلح بشار اسد که ترکیبی از نیروهای تروریستی سوری و غیرسوریاند، هیچ موقعیت استراتژیکی در اختیار ندارند، عمده مرزهای سوریه در اختیار دولت و ارتش این کشور است. پایتخت کاملا در سیطره دولت سوریه است. شهرهای حساس و اصلی عمدتا در تسلط دولت است و در هر کجا که مخالفین بصورت «لکهای» حضور دارند، ارتش و نیروهای دفاع وطنی آنان را به محاصره درآورده و ارتباط آنان را از یکدیگر گسیخته است، همین دو روز پیش ارتش طی عملیاتی بخشهای دیگری از حلب را پاکسازی کرد، در سطح بینالمللی امیدها درباره اینکه بتوان از طریق نظامی یا سیاسی نظام سیاسی سوریه را تغییر داد، بطور جدی کاهش یافته است، کشورهای همسایه سوریه که روزی مهمترین کانونهای پشتیبانی تسلیحاتی و لجستیکی تروریستها بودند، امید به موفقیت اقدامات نظامی را از دست دادهاند. همین هفته پیش، عبدالله گل رئیسجمهور ترکیه اعلام کرد که زمان تغییر سیاست ترکیه درباره سوریه -یعنی کنار گذاشتن برنامه نظامی علیه بشار اسد- فرا رسیده است. در داخل سوریه نیز گروههای تروریستی طی یک سال اخیر بطور جدی تضعیف شدهاند، با این وصف آمریکا با کدام اقتدار میخواهد برنامه سیاسی مبتنی بر تغییر سوریه را اجرایی کند؟
ژنو 2 از این جهت که دارای تناقضات فراوانی است، امکان موفقیت ندارد اما در عین حال از دو جنبه میتواند خطرناک باشد: جنبه اول این است که ژنو 2 میتواند پایهگذار یک رویه خطرناک در مناسبات بینالمللی باشد و دایره استقلال کشورها را تنگ کند، جنبه دوم این است که ژنو 2 میتواند در حد یک گام موفقیتهایی داشته باشد به این معنا که آمریکاییها به ژنو2 نه به عنوان اقدام قاطع و «حلکننده» بلکه بعنوان یک مرحله از راهی که به استقرار یک دولت تروریست ساخته بیانجامد، نگاه کنند. در این صورت اجلاس ژنو 2 در واقع یک گام سیاسی برای مستقل نگه داشتن بحران سوریه و تداوم درگیریها به حساب میآید. کما اینکه بسیاری معتقدند عدم حضور داعش و النصره در ژنو2 واقعیت ندارد، چرا که کشورهای حمایتکننده تسلیحاتی، مالی و اطلاعاتی این دو گروه تروریستی یعنی آمریکا، عربستان و قطر در ژنو 2 حضور دارند و این جای خالی این دو گروه را پر میکند.
سوریه در دام خطقرمزهای «ژنو»
فریدون مجلسی، تحلیلگر روابط بینالملل در روزنامه شرق در رابطه با ژنو2 نوشت:
سرانجام سازمان ملل پس از کسب اطمینانهایی که لابد خطقرمزها را هم در نظر داشته است، از ایران دعوت کرد که در کنفرانس «ژنو2» درباره سوریه بهعنوان یک ذینفوذ و ذینفع منطقهای حضور یابد. بعدا، ظاهرا به ضربوزور عربستان و اپوزیسیون سوری رنگارنگ و زیرنفوذ دلاری عربستان و قطر، خطقرمزها را آنقدر جابهجا کردند که دعوت از ایران را پس گرفتند. اینها ایران را متهم به مداخلات نظامی میکنند اما فراموش میکنند که اگر چنین است که مذاکرات دیپلماتیک میتوانست جلو آنگونه مداخلات احتمالی نامعلوم را هم بگیرد! دولت سوریه اعلام کرده است که خطقرمزش لزوم نرفتن بشار اسد است و معترضان اعلام کردهاند که خطقرمزشان لزوم رفتن بشار اسد است! سلفیون اعلام کردهاند که خطقرمزشان لزوم رفتن هم بشار اسد و هم معترضان است! عربستان مطابق معمول، ضمن کمک پولی و تسلیحاتی به سلفیون، خطقرمز لزوم عدمحضور ایران را دنبال میکند.
فرانسه هم لابد برای اظهار وجود، حضور «بیربط» خودش را خط سبز و حضور «باربط» ایران را احتمالا خطقرمز میداند. حالا این آدمهای عاقل و بالغ میخواهند با عبور از این کلاف سردرگم خطقرمزها مساله را با مذاکره و مصالحه حل کنند! یعنی سر این خطقرمز را بگیر و بیا!
این بهار فریبنده عربی، در سوریه از همهجا توزردتر از آب درآمد. رژیم اسد دموکراتیک نبود، اما وضعیت اجتماعی سوریه هم توان و فرهنگ تحمل بار دموکراسی را نداشت. همه دیکتاتورهای عرب میگویند ما داریم زمینه فرهنگی لازم، مانند آموزشوپرورش و جوامع مدنی و شهری را فراهم میکنیم و درواقع مرحله پیشدانشگاهی دموکراسی هستیم! اما ضمن اینکه آن کارها را تا حدودی میکنند، از جای گرمونرم و برج عاج قدرت هم خوششان میآید و بهطور خانوادگی به آن معتاد میشوند! تا جایی که سروصدای مردم درمیآید. آنوقت دور خودشان یک خطقرمز میکشند و میگویند هرچه میخواهی از پشت آن خط بهبعد بخواه! خب این هم نمیشود. پارسال در جایی نوشتم: «موضوع این است که مردم در این سرمای زمستان دارند میسوزند و یخ میبندند! مردم از شهرهایی که بهوسیله دشمن کوبیده و ویران میشود میگریزند و آواره و کارتنخواب میشوند! مهم نیست که آن بمب از هواپیمای اینطرفیها فرومیریزد یا از خمپاره آنطرفیها، هرکس فروریزد همان دشمن است! دشمن که شاخ و دم ندارد! هرکس آنها را بکشد، فرزندان را بکشد، آواره و مستمند و عزادار کند دشمن است! و دشمنی بس است. اکنون سوریه جولانگاه جنگ داخلی میان فرقههای گوناگون شده است که رحم ندارند! گروهی برای حفظ موقعیت و شاید جان و بقای خودشان به جان میکوشند و میکشند و گروهی به قصد براندازی هر آن کس را که از خودشان نباشد میکشند و میسوزانند! و اکنون سلفیون و بعثیون مرجوعی از عراق و جاهای دیگر، با حمایتهای امیران نفتی، همه طرفهای دیگر را میکوبند تا از این آب گلآلود ماهی بگیرند! نظام سوریه برای اینکه باقی بماند ناچار است به صلحی مسلح تن دهد، زیرا در جامعه متکثر: کرد، ترک، ارمنی، آسوری، آرامی، علوی، دروزی، سنی سنتی و سنی جدیدالورود سلفی، وقتی کار به اینجا کشید، چارهای جز صلح مسلح وجود ندارد! همچنان که در لبنان شد و هست. اکنون نقطه مشترک گروههای گوناگون بیم از سلفیگری است... .» بیش از یکسال از آن یادداشت گذشته و مسایل خطقرمزهای خونین همان است که بود. بازی فرقهای و شیعهکشی و انفجارها و ویرانگری از عراق و پاکستان گرفته تا 11 سپتامبر نیویورک و واشنگتن و انفجارهای لندن و پاریس حتی حمایت از صدام در برابر ایران از آغاز، «بازی عربستان» بوده است. اکنون در سوریه جماعت 20درصدی علوی بهعلاوه شیعیان و مسیحیان آرامی که ضربه هولناکی از سلفیون خوردند، کردها، دروزیها، ارمنیها، آسوریها و سنیهای غیرسلفی و مدنی، از فجایع و چشمانداز سیاه بدویان سلفی در کشوری با فرهنگ و ترقیخواه بیمناکند! از آنچه معارضان خوشخیال مسلحشده بهوسیله دیگران بر سرشان آوردهاند نیز خسته و بیزارند! اکنون زمان خطقرمز بازیهای انحصارطلبانه و خودخواهانه کسانی نیست که تعدد و تعارض میان خودشان نشانه بیاعتباری ملی آنان است! برای ایران هم بهعنوان یک دولت بزرگ منطقه، بسیار مهم است که روابط متعارف و طبیعی با همسایگانش، از جمله با سوریه داشته باشد که بتواند در بازار بزرگتر منطقه و به ساحل مدیترانه دستیابی دوستانه و لازم برای خطوط نفتی و بندری و روابط بازرگانی داشته باشد. بنابراین منتفع خواهد بود که دولتی در آرامش و با روابط منطقی و غیرخصمانه با عراق و ترکیه و ایران در آن کشور وجود داشته باشد که ارتباطات متمدنانه اقتصادی و اجتماعی میان آنان را تسهیل کند. خطقرمزهای گوناگون فقط خصومتبرانگیز و تهدیدکننده است. قاعدتا مذاکرات اصلی باید میان عراق و سوریه و ترکیه و ایران، با حضور کردها و ارامنه و سایر مسیحیان و دروزیها و شیعیان و با حضور سازمان ملل و دو دولت بزرگ جهانی روسیه و آمریکا برگزار شود! راهحل نیز باید با آتشبس و فراهمآوردن زمینه برای دولتی «لبنانیوار» با سهمبندی مشارکت در قدرت باشد. چنین دولتی ناچار است تا زمانی متکی به تعادلی مسلح باشد که امنیت و بقای علویها و برخی اقلیتهای عمده را تضمین کند (مانند حزبالله در داخل لبنان).
شکست راهبردی آمریکا در ژنو 2
روزنامه جمهوری نیز در سرمقاله خود به موضوع ژنو 2 پرداخت و آورد:
اجلاسی که دولتمردان آمریکایی برای برپایی آن ماهها تلاش کرده و جدول برنامه زمانی آن را دو روزه اعلام نموده بودند و آبرو و حیثیت - داشته و نداشته - دبیرکل بزرگترین سازمان بینالمللی را وجه المصالحه آن قرار دادند، اکنون به عنوان یک "همایش نمایشی" و مفتضح از آن یاد میشود. به راستی چرا چنین شد؟ چرا سرمایهگذاری حیثیتی آمریکا و دست نشاندگان منطقهای واشنگتن برای شکست نظام سیاسی سوریه پس از سه سال تلاش بیوقفه و قربانی کردن مهرههایی همچون حمد بن خلیفه آل ثانی امیر قطر، همچنان بینتیجه باقی مانده است؟ چرا دولتمردان آمریکائی هرچه بیشتر بر طبل جنگ و ویرانی در سوریه میکوبند، کمتر به نتیجه میرسند؟ چرا سیاست تمرکز القاعده و گروههای تروریستی سلفی در سوریه، نتیجه معکوس برجا گذاشته و آنها به جای انجام مأموریت ساقط کردن نظام سوریه، به جان یکدیگر افتادهاند؟ چرا تروریستهایی که همچون چاقوی سلاخی برای انجام مأموریتی مشخص در سوریه به کار گرفته شدند، اکنون به جان همدیگر افتادهاند و دسته خود را نشانه میروند؟ چرا وزیر خارجه آمریکا و سکاندار سیاست مقابله با نظام سوریه که از آغاز بحران این کشور در مسیر براندازی حکومت بشار اسد حرکت میکرد و حاضر نبود با نمایندگان دمشق بر سر یک میز مذاکره بنشیند، اکنون مجبور شده در اجلاسی حضور یابد که وزیر خارجه دولت سوریه نیز از مدعوین آن است؟
واقعیت اینست که فهرست بلند بالایی از این قبیل چراها، همزمان با اجلاس ژنو 2 وجود دارد که صرفنظر از نتایج نمایشی آن، همگی بر شکست سیاستهای آمریکا در قبال بحران سوریه و بر بینتیجه بودن آن دلالت دارد.
1 - نخستین عامل عدم کارآیی اجلاس ژنو 2، وجود تناقضهای عینی و عملی جدی در آنست. این نشست با هدف حل بحران سوریه توسط کسانی برگزار شد که خود از عاملان اصلی و بانیان بحران در سوریه و حامیان تروریسم در این کشور هستند. دولتهای آمریکا، عربستان، قطر و ترکیه چگونه میتوانند از برپا کنندگان این اجلاس و علاقمندان به صلح، ثبات و امنیت در سوریه باشند، درحالی که سیاستهای گذشته و حال آنها گواه این مدعاست که دست آنان به خون مردم سوریه آغشته است و خود از بانیان جنایت و حامیان تروریسم در منطقه هستند.
این اجلاس درحالی برگزار میشود که خوشبینترین کارشناسان، شانسی برای موفقیت نسبی آن متصور نیستند و شکست سیاست آمریکائیها در سرنگونی حکومت بشار اسد، ناکامی عربستان در ایجاد یکپارچگی در میان گروههای معارض، سرخوردگی ترکیه از دشمنی با ملت سوریه و ناکامی قطر در سرمایهگذاری برروی تروریستهای القاعده را از نشانههای شکست این مذاکرات میدانند. آمریکا و هم پیمانان منطقهای خود در حالی در این اجلاس حضور یافتند که پیش از آن بر سرنگونی رژیم سیاسی دمشق تاکید داشته و هرگونه مذاکره سیاسی با دولت بشار اسد را قبل از برکناری وی رد میکردند ولی اکنون پذیرفتهاند بر ادعاهای قبلی خود خط بطلان بکشند.
2 - به اعتراف همه صاحبنظران و کارشناسان، مذاکره درباره آینده سوریه بدون حضور ایران بینتیجه است ولو اینکه آمریکا حاضر به پذیرش این واقعیت نباشد. نادیده انگاشتن تأثیر جمهوری اسلامی ایران در معادلات منطقهای و جهانی از سوی آمریکا، چیزی از نقش مؤثر ایران نمیکاهد و نمیتوان بر این واقعیت انکارناپذیر سرپوش گذاشت. اینکه خبرگزاری آمریکایی آسوشیتدپرس در تحلیلی با اشاره به قدرت منطقهای ایران به صراحت اعلام میکند "مذاکره درباره سوریه بدون حضور ایران بینتیجه است"، دقیقاً از برپایی اجلاس ژنو 2 به طور آشکار این نکته را بیان میکردند که "مخالفت آمریکا با دعوت از ایران برای مشارکت در اجلاس به معنای شکست زودهنگام آن است و باید اذعان کرد که شکست ژنو 2 از پیش رقم خورده است."
3 - اختلاف نظر میان گروههای معارض سوری از یکسو و نوع مطالبات آمریکا از این اجلاس، پیشاپیش تابلوی ناکامی و عدم موفقیت را بر سر در این اجلاس به نمایش گذاشته و به همین دلیل نمیتوان به آن حتی برای رسیدن به توافق حداقلی هم امیدوار بود.
ائتلاف موسوم به معارضان سوری با اختلافاتی که میان این تروریستهای بینالمللی بوجود آمد باعث شد که حدود نیمی از آنان مشارکت در اجلاس ژنو 2 را تحریم کرده و در آن حضور نیابند. حتی زمانی هم که در آستانه اجلاس ژنو 2، مخالفان تحت فشار آمریکا در اسلامبول گردهم آمدند نتوانستند به اجماع برای شرکت در کنفرانس ژنو 2 دست بیابند.
از سوی دیگر تاکید و پافشاری آمریکا بر مصوبات ژنو 1 درباره سوریه به عنوان پیش شرط حضور در اجلاس ژنو 2 بدین معنا بود که ژنو 2 باید به ایجاد دولت انتقالی و حذف بشار اسد بیانجامد، چیزی که حتی آمریکا و هم پیمانانش هم میدانند امری خیالی و غیرقابل اجراست، زیرا اوضاع میدانی در سوریه به نفع دولت بشار اسد کاملاً تغییر یافته و برخلاف شرایط در زمان اجلاس اول ژنو است. به عبارت دیگر، از برگزاری اجلاس ژنو 1 به بعد، علاوه بر اینکه صحنههای نبرد به نفع نظام سوریه بهم خورده ماهیت گروههای معارض نیز کاملاً برملا گردید. امروزه بسیاری از کشورهای عضو اتحادیه اروپا این موضوع را به زبان میآورند که سقوط نظام سوریه به منزله رها کردن افسار تروریسم در خاورمیانه و انتقال آن به دیگر کشورها از جمله قلب اروپاست. بنابر این منوط کردن ژنو 2 به مصوبات ژنو 1 در حکم تعلیق به محال است ضمن اینکه نظام سوریه نشان داده است که اکنون به مراتب قویتر از گذشته عمل کرده و مدیریت اوضاع را برعهده دارد. بدین ترتیب، اگر آمریکا در ژنو 2 به دنبال ایجاد دولت انتقالی و حذف نظام سیاسی سوریه است، معنایش اینست که هم اجلاس ژنو 2 را به شکست منتهی میسازد و هم تلاش بیهودهای را دنبال میکند.
4 - اینکه اجلاس ژنو 2 با حضور وزرای خارجه 40 کشور نتوانست در مدت دو روز برگزاری به هیچ نتیجهای دست یابد و به دلیل وجود اختلافات عمیق، آنرا در سومین روز به مذاکرات غیرمستقیم نمایندگان دولت سوریه و مخالفان موکول کرد، نشان دهنده برباد رفتن برنامههای از پیش تنظیم شده و عدم توافق برای رسیدن به یک راه حل سیاسی است و همانگونه که روزنامه آمریکایی واشنگتن پست نیز در سرمقاله دیروز خود اذعان کرد، کنفرانس ژنو 2 به شکست منتهی شده است.
در چنین شرایطی است که حتی ناظران معتقدند کنفرانس ژنو 2 بعید است کمترین دستاوردها را برای آمریکا و مخالفان نظام سوریه داشته باشد و چه بسا نتیجه معکوسی را هم به دنبال بیاورد و این فرضیه به واقعیت تبدیل شود که آمریکا فاقد قدرت رهبری در مسائل سوریه و مقابله با توان مقاومت اسلامی در منطقه است، هر چند که شبکههای تکفیری و مجموعههای تروریستی را به سراسر جهان توسعه داده و ویروس افراط گرایی را نیز تعمیم داده است.
آنچه مسلم است اینست که پایان دادن به بحران سوریه نه براساس منطق اجلاس ژنو بلکه برپایه دو تصمیم عقلایی و جدی صورت خواهد گرفت که یکی قطع کمکهای تسلیحاتی و مالی از تروریستها و معارضین نظام سوریه است و دیگری واگذاری آینده سوریه به تصمیمات ملت این کشور و برگزاری انتخاب آزاد میباشد.
چالشهای مذاکرات ژنو2
علی خرم استاد دانشگاه- حقوق بینالملل در روزنامه اعتماد به چالشهای مذاکرات ژنو 2 اشاره کرد و آورد:
بعد از ماهها تدارک بالاخره مذاکرات ژنو2 درباره بحران سوریه و آینده این کشور برگزار شد. این مذاکرات در شرایطی برگزار میشود که اولا دولت بشار اسد قویتر و ماندگارتر از گذشته شده است، ثانیا تروریسم سلفی- تکفیری آنقدر گسترش یافته که عملا غرب را دچار چالش بزرگی درباره چگونگی ادامه کمکهایش به معارضین بشار اسد کرده، زیرا بخش عمدهیی از این کمکها به دست القاعده رسیده که در راه تحکیم پایههای قدرت افراطی خود به کار گرفته است. ثالثا بین معارضان غیرالقاعدهیی سوریه اختلافات شدیدی بروز کرده که حاضر به تصمیمگیری درباره آینده سوریه نیستند. رابعا کشور تاثیرگذار در سیاستهای سوریه یعنی ایران در این کنفرانس شرکت ندارد درحالی که ایران با طرح صلحسازی در چهار ماده قصد داشت دراین کنفرانس شرکت کند. خامسا چهار ماه دیگر به انتخابات سوریه باقی مانده و چنانچه این انتخابات برگزار و بشار اسد کاندیدا شود و احیانا از طرف اکثریت مردم دوباره انتخاب شود غرب هیچ انتخابی نخواهد داشت و مجبور به تمکین خواهد بود. شرایط فوق چالشهای اساسی برای غرب و حامیان منطقهیی چون عربستان، ترکیه و قطر به وجود آورده که چه کنند؟ آیا وجود بشار اسد را به عنوان صاحب قدرت در سوریه یکبار دیگر شناسایی کنند؟ در این رابطه عربستان، ترکیه و قطر که بازندگان اصلی چنین نتیجهیی هستند راهی جز مخالفت ندارند. از سوی دیگر نمایندگان بشار اسد که در این کنفرانس شرکت دارند قاطعانه ابراز کردند که به هیچوجه حاضر نیستند قدرت را به کس دیگری واگذار کنند مگر اینکه در انتخابات چهار ماه آینده توسط مردم سوریه حکومت دیگری انتخاب شود. اما مساله اصلی غرب نه بشار اسد، بلکه تروریسم در حال خیزش سلفی- تکفیری است...
... که ممکن است در اثر اهمالکاری غرب و خیانت کشورهای عربی، تمام سوریه و عراق را در خود ببلعد و راهی اسراییل و لبنان و اردن و سپس آفریقا از مصر و لیبی و الجزایر و مراکش تا قلب آفریقا در نیجریه و کنیا شود و به این ترتیب منافع غرب را آشکارا به لرزه درآورد. این چالش مدتی است غرب را به این واداشته که از سیاستهای گذشته خود چشمپوشی کرده و برای مهار تروریسم روی خوشی به حکومت بشار اسد در راستای مهار و سرکوب تروریسم بنماید. اما همپیمانی عربستان، قطر و ترکیه با امریکا باعث شد از یکسو مواضع امریکا نسبت به تحولات سوریه فعلا شاهد تغییر اساسی نباشد و از سوی دیگر نسبت به حضور ایران در این کنفرانس واکنش منفی نشان دهد به ترتیبی که دبیرکل سازمان ملل متحد دعوت خود را از ایران پس بگیرد. اگرچه دبیرکل که تحت فشار امریکا دعوت را پس گرفته بود اعلام کرد به خاطر نقش مهم ایران در صلحسازی در سوریه کماکان با ایران به تبادل نظر خود ادامه خواهد داد. ایران و روسیه از ابتدا، سرنگونی یک دولت عضو سازمان ملل متحد را از نظر حقوق بینالملل و از نظر منشور ملل متحد غیرمشروع دانسته و خواستار این بودند که مردم سوریه در پای صندوقهای رای باید آینده کشور خود را رقم زنند. ایران و روسیه کمکهای نظامی غرب، ترکیه، عربستان، قطر و معارضان سوری را تحریک گروههای تندرو علیه حکومت سوریه و گسترش افراطیگری در سوریه و در کل خاورمیانه دانسته که با منافع نه سوریه و نه هیچیک از کشورهای خاورمیانه همخوانی ندارد لذا عدم دعوت از ایران باب عدم همکاری با ایران درباره بحران سوریه را بیشتر دامن زده که بازنده آن علاوه بر عربستان، قطر و ترکیه، مجموعه غرب است که دید و منافعی وسیعتر از قدرتهای منطقهیی دارد. دکتر روحانی که همزمان در اجلاس داووس به سر میبرد آشکارا اعلام کرد آماده همکاری با قدرتهای تاثیرگذار دربحران سوریه است. در اجلاس ژنو1 با فرض رفتن بشار اسد هیچ حقی برای وی جهت شرکت در انتخابات قایل نشده بودند و هدف خود را «ایجاد یک نهاد حکومت انتقالی با قدرت کامل اجرایی که اعضای دولت و نمایندگان مخالفان در آن شرکت داشته باشند و بر پایه رضایت دو طرف تشکیل شده باشد» قرار داده بودند که امروز عملا این هدف بیپایه و اساسی است زیرا بشار اسد کاملا در قدرت بوده و به تدریج سرزمینهای خود را بازپس میگیرد و در اقتدار کامل چهار ماه دیگر انتخابات را برگزار میکند. اگر چنین شود همه مخالفان و کشورهای حامی آنها دچار انفعال کامل خواهند شد که آینده به نفع مردم سوریه و دولت بشار اسد تمام خواهد شد. همانطور که پیشبینی میشد ژنو2 با حضور 40 کشور و چندین سازمان بینالمللی قادر نشد با این چالشها کنار بیاید و جز تشریفات و شکل ظاهری کنفرانس نتیجهیی عملی برای بحران تودرتوی سوریه پیدا نکرد.
ایران و بحران سوریه بعد از ژنو 2
روزنامه تهران امروز نیز به قلم حجت کاظمی از مذاکرات ژنو دو سخن به میان آورد و نوشت:
دعوت اولیه و بازپسگیری بعدی دعوت از ایران برای شرکت در نشست ژنو 2 در نگاه اول نشانگر ناتوانی شخص دبیرکل برای ایستادگی در مقابل فشارهای مخالفان حضور ایران در نشست بود.سوال اصلی این است که نیروهای مخالف حضور ایران در نشست یعنی آمریکا و عربستان با چه هدفی در پی حذف تهران از نشست بودهاند؟برای پاسخ به این سوال باید به این نکته توجه شودکه رویدادهای امروز سوریه مقولهای جدا از حوادث یک دهه گذشته در لبنان،عراق و افغانستان نیست.در تمام موارد بالا آمریکاییها در پی تحقق طرحی برای آینده آن کشورها بودهاند که حاشیهای کردن نقش ایران در معادلات شکلگیری نظم جدید از عناصر آن بوده است.عناصر این نظم جدید نیز مولفههایی آشنا هستند:نظم جدید باید متشکل از نیروهای سکولار،خالی از نیروهای تندرو و دارای جهتگیری مثبت نبست به غرب باشد. از 13 سال قبل آمریکاییها طرحهایی با همین عناصر برای افغانستان و سپس عراق در نظر داشتند و تمام تلاش خود را برای حذف ایران از معادلات مربوط به شکلگیری نظم جدید در این دو کشور به کار گرفتند.به یاد داریم در هنگامه شکلگیری اجلاس بن اول(با هداف رایزنی پیرامون آینده افغانستان) بحثهایی مشابه امروز پیرامون حضور یا عدم حضور ایران مطرح بود.در عراق نیز گرچه اجلاسی برگزار نشد؛ولی نومحافظه کاران و همراهان منطقهای آنها تمام تلاش خود را برای کنار گذاشتن ایران به کار گرفتند.در لبنان نیز همواره تلاش شده است تا از نفوذ حزبالله کاسته شود و دولتهایی ضد ایران بر سر کار آیند.در سوریه نیز از همان ابتدای آغاز بحران؛ طرح آمریکایی از الگوی مشخص و مشابهی پیروی میکند؛ طرحی که جان کری طی چند روز گذشته آن را تکرار کرده است:حذف اسد و بخشهای امنیتی و نظامی حکومت سوریه، حذفنیروهای اپوزیسیون تکفیری؛شکلگیری ساختار حکومت جدید متشکل از نیروهای میانه رو حکومت اسد و بخشهای سکولار مخالفان فعلی.چنین سناریویی علاوه بر اروپا؛ مدلی مطلوب برای عربستان(و ترکیه) بهشمار میآید.وجه مهم این سناریو آن است که ایران نقشی در آینده سوریه بازی نمیکند. لذا ما شاهد الگویی پایدار در روندی یکدههای هستیم.دلیل موضوع مشخص است.تمایلی جدی در هیات حاکمه آمریکا برای حذف ایران از معادلات منطقهای و کاستن از جایگاه منطقهای تهران وجود دارد.این تمایل با خواسته و تمایلات نیروهای منطقهای مخالف ایران همسوست.این دو نیرو در یک دهه گذشته در زمانها و مکانهای مختلف با یکدیگر هم راستا شده و طرحهای خود را بر محوریت نادیده انگاشتن خواستها و اولویتهای ایران در لبنان، عراق، افغانستان و اخیرا سوریه تنظیم کردهاند.ولی مشکل آنجاست که آمریکا توان کافی برای پیشبرد یک تنه طرحهای خود را در اختیار ندارد و همراهان منطقهای آن کشور هم چیز زیادی برای ارائه به واشنگتن در اختیار ندارند.
تاریخ نشان میدهد که بدون توجه به نقش و محوریت ایران، حل مشکلات در کشورهای مورد بحث غیر ممکن بوده است. همگان از نقش واقعی و بیبدیل ایران در شکلگیری و تحکیم نظم جدید افغانستان آگاهند.در عراق نیز نظم جدید سیاسی تنها زمانی برقرار شد که آمریکا از ایران خواستار کمک شد.در لبنان نیز بدون مشارکت جدی حزبالله و ایران ثبات سیاسی برقرار نمیماند.نکته جالب این است که در هر سه کشور این نیروهای مورد حمایت سعودیها؛ عاملان اصلی ترور، خشونت و بیثباتی بودهاند و ایران همواره در مقام نیرویی ثبات آفرین وارد عمل شده است.حال به نظر میرسد که دوباره آمریکاییها به همان مسیری میروند که در هر سه کشور فوق به شکست انجامیده است.شاید آنها امید دارند تا از فرصت اجلاسی چون ژنو برای ایجاد رخنه در میان کشورهای حامی نظام سوریه استفاده کنند و با جلب حمایت روسیه برای طرح مورد نظر خود؛ ایران را از معادله کنار بگذارند.حتی اگر چنین طرحی موردنظر باشد؛ تغییری در این موضوع ایجاد نخواهد کرد که به دلایل مختلفی نظم در سوریه بدون کمک ایران شکل نمیگیرد.لذا جمهوری اسلامی ایران چندان از عدم حضور در ژنو نگران نیست؛ معادله واقعی سوریه در جایی دیگر و در قالب فرمولی دیگر حل میشود؛ فرمولی که ایران از آن حذفناپذیر است.لذا دوباره باید منتظر روی آوری آمریکاییها به سوی ایران برای حل مشکل باشیم.ایران باید از هماکنون بیتوجه به چنین اجلاسهایی؛در پی تدوین چارچوب مطلوب و واقعبینانه خود برای آینده سوریه باشد.